There After All by Lina G.-D.

«صبح از خواب بیدار می شد و خورشید را می دید که در پنجره می آید، و در رختخوابش می نشست و فکر می کرد که از بین رفته است و بعد بعد از همه اینها، پشت گوش هایش یا در قلبش آن را در آنجا پیدا می کرد» (دکترو ۱۸۱).
نشسته در صندلی عقب مینی ون نقره ای پدرم، من رانش کردن به خواب به لحن "در اینجا می آید خورشید" توسط بیتلز، به عنوان ما سفر ما به خانه از S&W کشور غذاخوری ساخته شده است. در حالی که به یک ترنس خواب آلود افتادم، به نظر می رسید همه ماشین های اطرافم ناپدید می شوند و تصویر یک دختر جایگزین آن ها شد. با آن تصویر کلماتی آمد، اشعاری به آهنگی که ناخودآگاه در مورد دختر زیبا ساختم. 

يه ماشين پشت سر ما بود و منو به واقعيت برگردونه 
"بابا... ميتونم ازت يه سوال بپرسم؟" او پاسخ مثبت داد و من پرسیدم: «آیا نوشتن آهنگ از دید یک پسر برایم طبیعی است؟» من یک مدرسه ابتدایی ساده لوح بودم که فکر می کردم فقط پسرها می توانند جذب دختران شوند. 

او در پاسخ گفت: «بله، خوب است که آهنگی در مورد یک پسر بنویسیم.» 
قلبم غرق شد و من ناامید شدم که او نمی فهمد منظورم چیست. از من خواست که خودم را توضیح دهم اما به او گفتم مهم نیست. تا سال ها بعد به تجربه ام فکر نکردم. می دانستم از پسرها خوشم میاد، بنابراین نمی خواستم سوال کنم که چرا یک آهنگ عشقی در مورد یک دختر ساخته بودم. فکر می کردم کسی مرا نمی فهمد و فراموش کردن آن آسان تر از آن بود که بیشتر فکر کنم و گیج شوم. 

در مدرسه راهنمایی شروع به تلاش کردم تا هویتم را بفهمم. اشک های داغ از صورتم پخش شد چون دوباره احساس اشتباه فهمیده و غمگینی می کردم. من کسی را نداشتم که در مورد احساسات عجیبم نسبت به دختران با او صحبت کند، بنابراین از مادرم پرسیدم که آیا می توانم به درمان بروم یا نه. "شاید پس از آن من می توانم باز کردن به کسی بدون ترس،" من فکر کردم. اون گفت که بايد بهش بگم چرا ميخوام برم پيش يه درمانگر پس من اين ايده رو از کار کردم نمی خواستم متفاوت دیده شود، بنابراین سکوت را انتخاب کردم. گذاشتم غم و سردرگمی ام در داخل بماند. من شکننده شدم مثل حبابی که می توانست در هر زمان ترکید. 

من شروع کردم به
تماشای سرور و نشاط در کلاس هشتم... و همه چیز تغییر کرد. یادم می آید با نگاهی شوکه شده به صورتم به صفحه تلویزیون خیره شده بودم. من در هیبت بود چرا که نشان داد که شخصیت مورد علاقه من، سانتانا لوپز، در حال مبارزه با تمایلات جنسی خود را. او پیش از این فقط با نرها قرار می داشت، اما معلوم شد که در مورد تمایلات جنسی اش انکار کرده است و لزبین است. در حالی که تماشای این, من می دانستم عمیق در داخل من بود / هستم دو جنس گرا, با این حال من نمی خواستم به اعتراف این به خودم. فهميدم که راست بودن آسون تر ميشه و ميترسيدم که فقط گيج بشم 

بعدها در این نمایش صحنه ای وجود داشت که او با اطمینان آهنگ کتی پری را با نام «من یک دختر را بوسیدم» خواند در حالی که دوستانش او را تشویق می کردند و او رسماً بیرون آمد. شروع کردم به لبخند زدن در حالی که او را تماشا می کردم و احساس قدرت می کردم چون دیدم رشد می کند و به تمایلات جنسی اش افتخار می کند. با خودم فکر کردم: «روزی هم این کار را می کنم.» ميدونستم که بايد قدرتم رو مثل سانتانا پيدا کنم و به خودم اعتراف کنم که مستقيم نيستم 

سه سال بعد پیش دوستان و خانواده ام بیرون آمده ام و این قدرت را پیدا کردم که با هویتم احساس راحتی کنم. به جای ادامه شکننده و عصبی بودن به دلیل تمایلات جنسی ام احساس اعتماد به نفس و خوشبختی می کنم. قبل از بیرون آمدن، از به اشتراک گذاشتن نظراتم و ایستادن برای آنچه باور داشتم احساس ترس می کردم. بسیاری از مردم هویت من را به عنوان یک دوجنس گرا تأیید نمی کنند و من مجبور شده ام از تمایلات جنسی ام دفاع کنم. این تجربیات باعث شده است که احساس راحتی کنم که برای خودم صحبت کنم و در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده ام. حالا من از دیگران دفاع می کنم و احساس اعتماد به نفس بیشتری می کنم که نظر را به اشتراک می گذاریم که با دیگران اطرافم متفاوت است. 

علاوه بر این، من خوشحالم که دوجنس گرا هستم چون می توانم فردی باشم که دیگران وقتی با هویت خودشان دست به گریبان هستند به آن می روند. یک بار دوستم به من گفت: «شما دلیلی هستید که من شروع کردم به بیرون آمدن به مردم. شما عادی بودن bi چون شما در مورد دختران به طور اتفاقی صحبت می کنند، و در حال حاضر من می دانم که اشکالی ندارد که در مورد تمایلات جنسی من صحبت کنید." 

این نظر باعث شد که من احساس شادی بیش از حد، و من او را در آغوش در حالی که grinning. بیانیه او باعث شد متوجه شوم که برای برخی، من کسی هستم که آنها را درک می کنم و می توانم حمایت و اطمینان ارائه بدهم. احساس سپاسگزاری می کنم که به دلیل تمایلات جنسی ام می توانم از دیگران حمایت کنم و به آنها کمک کنم که در اثر باز بودن در مورد من با هویت شان احساس راحتی کنند. با اینکه می دانم با تبعیض مواجه خواهم شد، اما احساس فوق العاده ای دارد که دارم و به کمک به مردم کمک خواهم کرد که احساس راحتی کنند که خود اصیل خود باشند. 
بازگشت