بازجویی توسط ایزابل جی.

تمایلات جنسی بسته ای است که به درب همه می آید. در بیرون، جعبه مقوایی، عادی شده، استاندارد شده، بیرونی وجود دارد که به جهان ارائه می شود. گاهی اجزای داخل بر روی بسته مقوایی تابش می کنند، زمان های دیگر فضای داخلی بهبود نیافته است. یک لایه در داخل، جعبه دوباره، بافت پوشیده شده، کیسه دار، پیچیده شده، و یا لخت مورد واقعی است.
جعبه مقوایی من ساده بود. نمی دانستم داخل چه چیزی است و مدت ها نمی دانستم که روی ایون من نشسته است.
 
من دبیرستان را در حباب هترونوطبیعی شده خودم شروع کردم که در مورد چیزهای ناهنجاری با دوستان دگرجنس گرای خودم صحبت می کردم-- و هیچ اشکالی در این مورد وجود نداشت. اين چيزيه که من ميدونستم و بهش عادت داشتم .

سپس یکی از دوستان "دگرجنس گرا" من، به عنوان bi بیرون آمد. ما قبلا در مورد بچه ها با هم صحبت کرده بودیم و هیچ وقت به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است مستقیم ن باشد. از سورپرایزم خجالت می کشیدم، اما خوشحالم که این بخش از خودش را با من در میان گذاشت.

به زودی تمام صحبت های ما در مورد مردان در مورد زنان شد. تمایلات جنسی به غیر از راست متوقف احساس آنقدر دور و جفت زن مرد rote که من یک بار به عنوان پایه تصور شده بود، تنها یک گزینه شد. دنیای هترونرماتیویته محو شد، فقط کمی، اما به اندازه کافی برای من که به خودم اجازه دهم آنچه را که فکر می کردم و احساس می کردم زیر سوال بروم.

پس از پیدا کردن جعبه در درب من، و پس از شروع به باز کردن آن، نوار پاره و توده مبهم پیچیده شده در مرکز آن، من گیر کرده بود. من و دوستم در مورد دختران صحبت کردیم که به شیوه ای گاه به گاه جذاب پیدا کردیم، اما اعلام یه اعلامیه در این باره طاقت فرسا به نظر می رسید. ذهنم با بازیلون روی سوالات فکر شنا می کرد: اگر بگویم بی هستم چه می شود، اما بعد متوجه می شوم که نیستم؟ چرا مردم بايد بدونن من جذب کي شدم؟ چرا اينقدر گيج شدم؟ آیا مردم نمی دانند که به طور غریزی جذب چه کسی می شوند؟ آیا مردم فکر می کنند من فقط در تلاش برای مرسوم ، مد روز و یا غیر معتبر؟  اگر من هرگز با هر دو جنسیت قرار نذارم، از کجا بدونم جذب چه کسی شده ام؟ آیا باید از یک اصطلاح سبک تر مانند هترو انعطاف پذیر یا دو کنجکاو استفاده کنم؟

صادقانه و معتبر احساس گیج شدن می کردم. اين تنها راهيه که ميدونم چطوري توصيفش کنم . نمی دانستم چه احساسی دارم و حتی با مازاد اطلاعات نمی دانستم چه احساسی دارم. من در مورد بسیاری از بخش های زندگی ام بی تصمیم هستم بنابراین این سوال در مورد تمایلات جنسی ام که جذب چه کسی شده ام، اساسی ترین و شخصی ترین سوال قابل تصور، پاسخی که باید بدانم، کاملا احساس مصرف کننده و دلهره آور می کردم.

من الان به عنوان بي شناسايي ميکنم داشتم با يکي ميومدم بيرون و همين الان گفتم مثل آب از دهنم لغزید. با نهایت لطف و اعتماد به نفس آن را اعلام کرده بودم. سپس، در همان مومبل های تکه تکه دوست داشتنی، من آن را پس گرفتم.

در رختخوابم گذاشتم و تعجب کردم که منظورم این است یا نه و بعد یک روز می دانستم که این کار را می کنم. حسش کردم . احساس درست و درستي داشت . با پیشرفت زمان، به دوجنس گرایی ام احساس اعتماد به نفس می کردم. من آن بخش از خودم و درهایی را که باز کرده دوست دارم. بسته يه هديه بود

با نگاهی به گذشته گیر نکردم. داشتم بازجویی میکردم برای اینکه کسی به شما بگوید که شما زیر سوال می برید با تحقق آن خودتان بسیار متفاوت است. این آزاد است که بدانید که شما لازم نیست بدانید. لازم نيست بدوني . بسته ها با لایه های زیادی پوشیده شده اند و هر فرد لایه های متفاوتی از پیچیدن محافظ و تزئینی دارد. می خواستم فقط به شیء بروم، ببینم چه چیزی است و از نحوه نگاه کردن به من خوشم می آمد، اما فهمیدم که چه کسی جذب صبر و فکر کردم. خوشحالم که توانستم تمایلات جنسی ام را با دوستان حمایتی و همجنس گرایان عادی کننده زیر سوال برنمی دارم و برای من می دانم که به بازجویی برمیگردم. تمایلات جنسی من و تمام فرد من پویا است و من می دانم زمانی خواهد آمد که در آن من تعجب خواهد کرد که من دوباره هستم، شاید تمایلات جنسی و یا به طور کلی هر بخشی از خودم. اما وقتی این اتفاق بیفتد رضایت واقعا دانستن و ادعای این بخش از خودم را به یاد خواهم آورد، بنابراین معتقدم که برای خودم و برای دیگران آن را رقم خواهیم کرد و ارزش آن را خواهد داشت. 
بازگشت