"The Stars Don't Move": A Modern-Day Queer Fairytale by Tyler A.

پری من به نام «ستاره ها حرکت نمی کنند» تصوری مجدد از شعر ساندرو پنا به نام «ستاره ها حرکت نمی کنند» است. 

در کلاس ادبیات LGBTQ+ من، ما شروع به یادگیری در مورد پولاری کردیم. در طول اواسط قرن بیستم، پولاری در زمانی که همجنس گرایی غیرقانونی بود، به عنوان یک «زبان کد» برای انگلیسی های همجنس گرا محبوب بود. نادیده گرفتن نفوذ پولاری در فرهنگ همجنسگرایان غیرممکن است، چرا که به برتیس همجنس گرا راهی بازیگوش برای بیان تمایلات جنسی خود بدون مواجه شدن با عواقب قانون داد. با پری من، من تلاش برای ادای احترام به پولاری از طریق استفاده من از alliteration، اشاره به عامیانه قافیه دار و whimsicality از زبان است.

به گفته جورج مک دونالد، برای داشته بودن پری موفق، خواننده باید «قوانین وجود خود را اطاعت شده ببیند» (مک دونالد). اگرچه هر پری منحصر به فرد است، قوس داستان های خود را به دنبال یک الگوی فرمولیک است. با وجود پری من در حال گسترش بر برخی از قوانین پری سنتی، داستان من هنوز هم به دنبال قوانین است که مک دونالد می گذارد: اشتیع قهرمان برای عشق، پیدا کردن عشق واقعی خود را، که توسط خصومت خنثی، و سپس شکست خصومت و پیدا کردن عشق، با خوشحالی همیشه پس از.

چیز دیگری مک دونالد گنجانیده به پری های خود را گنجاندن "مرزهای" است. رودریک مک گیلیس در مقاله خود می نویسد: «'یک پری فقط یک پری است' جورج مک دونالد و کوئرینگ پری» که «مک دونالد مدام در حال ایجاد مکان هایی با مرزها، مرزهای بین سرزمین پری و سرزمینی است که ما آن را «واقعیت» می دانیم» (مک گیلیس). با پری من با استفاده از اصطلاحات فضایی و در حال وقوع در مکان های مختلف در فضای بیرون، من مطمئن شوید که به طور مداوم بر روی آن تم ساخت. من به جای استفاده از مکان هایی مانند نام شهرهای بزرگ، آن نام ها را با مکان هایی در فضا مانند سیحابی عقاب جایگزین کردم و به جای تبدیل درمانی، آن را «کمربند ستاره ای» می نامم. این مکان ها به ایجاد این ایده کمک می کنند که اعمالی که «ستاره ها» من انجام می دهند، مانند شناور بودن، توجیه می شوند زیرا به ظاهر در یک محیط دنیایی بیرون قرار می گیرند. 

و این پایه و اساس پری من را می گذارد، "ستاره ها حرکت نمی کنند."

***

ستاره ها خيلي دورن سال های سبک ستاره ها را به چهارگانه های تسخیر شده جهان جدا می کنند که تنها در سیارات دیگر قابل مشاهده هستند. ستاره من خيلي دور شده . چطور ميتونم با پنجه هام به جزر و مد تکتونيکي که ترا رو تبديل ميکنن به ستاره ام برسونم ستاره من در آن سوی خوش بینی، در حومه فراموشی ساکن است. اگر فقط من می تواند ستاره من عشق -- گوگرد جرقه گسترش surly.

من می خواهم به بوسه ستاره من; ميخوام ستاره ام رو در آغوش بگيرم؛ ميخوام ستاره ام را بشناسم . چرا ستاره ام به حرفم گوش نميده؟ اون منو دوست داره اينکارو نميکنه؟ مطمئنا ً اگر نه برای سیاهچاله درخشان تر از خورشید می درخشید. سیاه چاله نفرت انگیز. خلاء همه گیر با انتقام در verve من. اگر سیاه چاله فقط دور می شد، می توانستم ستاره ام را در آغوش بگیریم و به گرمای تاول زده شوم. به عشق گناهکار .

من ستاره ام را در شحابی عقاب، پایین بلوک، چند مگاپارسک دورتر، در طول تابستان ملاقات کردم. تعریف کننده ترین ویژگی او درخشش اوست. رنگین کمان ها در حالی که دور و بر می چرخد تابش می کنند و به هسته ام ضربه میزنند. و من يخ ميزنم . و اون شناور ميشه . ستاره ها در آسمان حرکت نمی کنند، ساعت تابستان مانند هر تابستان دیگری است. اما پسری که جلوتر از شما راه می رود - اگر شما حرف نزنند او هرگز کسی نخواهد بود... 

سیاه چاله گفت وقت رفتن است، اما من نمی توانستم آن زمان را ترک کنم، نه زمانی که بیگ بنگ من مرا بکند، نظریه تمایلات جنسی ام را آزمایش می کند. ناگهان ستاره شروع به چرخش پراکنده -- به سرعت افزایش عینک. هم ترازی کامل -- ستاره من در دسترس است. اما وقتي به ستاره ام شليک ميکنم سياه چاله منو لکه دار ميکنه دهان خمیازه اش گسترش می یابد و ستاره ها را می مکد و مرا در حبس ش اسیر می کند و مرا به خانه می برد.

تابستان آینده هر روز را در شحابی عقاب می گذراندم. هر شب به دنبال ستاره ام می رفتم، هاله اش مرا خفگی می کند، حضورش مرا متقاعد می کند. در نهایت، بدن آسمانی — من به زودی به نام محبوب من — نزول به مدار من. "سلام"، صدای ملایمش زبانم را غلغلک می دهد و شدت من را آزمایش می کند، "آیا قبلاً با هم آشنا شده ایم؟" "من تابستان گذشته از کنار شما گذشتم"، اعتراف می کنم، "من امیدوار بودم که دوباره به شما دویدن."

عشق بین کهکشانی در آن لحظه به دنیا آمد. نور ستاره در حالی که نزدیک تر می شود به سمت جنوب به سیارات زیر می تاشد. زمان بیشتر صرف زمان بیشتر فراموش شده به عنوان روز تبدیل به هفته تبدیل به ماه - چرخه های زندگی در سراسر منظومه شمسی ما نگه داشته چرخش اما سیارات که تولد عشق بین انسان فاقد گرانش است که من و سهم عشق من. عشق ما سیاره ای نداشت که به خانه زنگ بزند، اما خودمان بود.

سیاه چاله خارج از عشق ما زندگی می کند. بعد متفاوتي . یک شب عشقم می خواست ستاره های دیگر را ببیند. او گفت: «ستاره های زیادی هستند که درست مثل ما هستند.» او گفت: «ما باید برویم آنها را ببینیم.» ما تنها دو ستاره در نوع خود در این بخش از فضا بودیم. برای رسیدن به ستاره های دیگر، ما باید به یک دنباله خیانت کارانه از تور سفر - ما باید به دزدکی حرکت کردن گذشته سیاه چاله.

هنگامی که ماه خورشید را ماه کرد و کسوف ما را در تاریکی خاص خود پوشانده بود، ما خطر را به خطر می کشیدیم. با هم، ما با سرعت نور در سراسر دشت فضا پشت سر هم -- خاموش به یک منطقه، در انتظار پذیرش ایثارگرانه. اما همانطور که ما حرکت می کنیم ماه دیگر اشعه خورشید را مسدود نمی کند. خيلي دير شده . سیاه چاله هرگز فکر نمی کرد ستاره شیرین خودش خیانت کند. "نظم و انضباط،" سیاه چاله screeches آن را به عنوان eviscerates امید ما برای رسیدن به باغ eden.

ما به "درمان" تبعید شدیم. سیاه چاله فکر می کرد بهتر است ما را به کمربند سیارک بفرستیم. من از وحشت هاي وحشتناکي که کمربند سیارک ها ياد ميده شنيدم جایی بی رحمانه که ستاره های فقیر را برچیده است. سیارک یک روز تلاش برای جلوگیری از عشق من اما من موفق به زنده ماندن برای من می دانم در آینده ستاره های من یک بار دیگر همتراز خواهد شد. هیچ تعداد از برش های سیلیسکات نباید جلوی کهکشان مارپیچی عشق من را بگيرند. 

وحشت واقعی کمربند سیارک ها تعداد ستاره هایی است که در حال مرگ هستند. من و عشقم می خواستیم ستاره ها را ببینیم - اما نه اینطور. ستاره های بی روح در سراسر زمین، متهم به ارتکاب یک افتضاح، ناخواسته توسط آنهایی که سوگند یاد کرد که آنها را دوست دارم. ستاره هاي اطرافم تلنگر ميزنن نور آنها که زمانی بسیار روشن بود محو می شود. من نميتونم اين سرنوشت را بپذيرم . ما آرامشمون رو بدست ميايم

من و ستاره ام باید تبدیل به نمادی برای ستاره های دیگر می شدیم. ما تنها جفت بوديم . پس ما کاري رو کرديم که دوستداران انجام ميدن ما با هم پيوند داشتيم . يه خط سفيد درخشان ما دو تا رو بست صورت فلکی در حال شکل گیری بود. با هم، ما قوي هستيم. این نمادی بود که ستاره های مهربانم به آن نیاز داشتند. ستاره ها که قبلاً توخالی بودند، با من و عشقم ارتباط برقرار می کردند - بدن های جوشان به هم متصل می شدند. 

شمشیر اوریون به بالای کیهان بلند شده است. گلوب های درخشان دور سیارک ها جمع می شوند. من تنها نيستم . همه ستاره ها به هم متصل شده اند - صورت فلکی ما کامل است! "هشي!" ادعای سیارک به عنوان آنها را تشکیل مانع جانور خود را -- نفخ brash bolides نزاع و جدال عشق با مشت خود را. طیف ستاره ایستاده قوی -- مبارزه با نفرت با عشق -- کمانش کمربند و پشت سر هم.

سیارک ها زیر وزن عشق ما فرو می ریزند - گناه خرد کردن سطوح اطراف را خفه می کند. با هم بالا می رویم. همانطور که من در کنار جامعه ام ایستاده ام، سیاه چاله فقط می تواند در ناامیدی تماشا کند. شايد توي يه دنياي دييلي پدرم ميفهميد من دیگر نمی خواهم او در زندگی ام باشد، نه زمانی که خانواده واقعی ام منتظر من هستند. ستاره ها حرکت می کنند، همه با هم، همه به یکباره.
بازگشت